سرِ سفره اولین قاشق غذارو توی دهنم گذاشتم. صدای حرف زدنش و من رو مورد خطاب دادنش رو میشنوم. همونطور که غرق فکرم به حرفاش گوش میدم.

_ آبجی؟! تو اگه تو جنگ باشی و تشنت باشه. یکنفر دیگه هم کنارت باشه که تشنشه. تو آب یکم داری اونم آب نداره. تو اون آب رو میدی اون آدم بخوره یا خودت میخوری؟!

همینطور ذهنم مشغول و گیج در گیج بود که با این سوالش گیج ترم کرد!  دارم بهش فکر میکنم وفکر میکنم. هم نمیخوام تیریپ فداکاری بردارم هم نمیخوام از خودم و شرایطم توی اون موقعیت بگذرم. تشنگی توی جنگ شرایط راحتی نیست !توی ذهن این کوچولو ها چی میگذره با این سوالای فلسفی و عجیبشون؟!

منکه جوابی برای سوالش نداشتم. شما باشین چه جوابی میدین؟! اصلا چه عکس العملی توی اون موقعیت نشون میدید؟!

قصه های منو برادر جان (۴)

برادر قصه های منو برادر جان (5)

کار درست

توی ,اون ,تو ,هم ,رو ,گیج ,هم نمیخوام ,اون موقعیت ,توی اون ,با این ,و شرایطم

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کنکور ارشد برق کتابخانه عمومی امام حسین (ع) یک آسمان لبخند نقش برتر پارس ، معماری، عمران، شهرسازی ، مرمت وبلاگ دامپزشک - بانک مقالات دامپزشکی فیلمکی ، بدون فیلم هرگز آموزش بهینه سازی تورهای گردشگری استانبول و آنتالیا منبع بزرگ کتاب های الکترونیکی و صوتی فایل گرام keikhaff